خاطرات دفاع مقدس به روایت کادر بهداشت و درمان یزد (بخش چهارم)
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۹۳۴۰۵
به بهانه هفته دفاع مقدس به ذکر خاطراتی ماندگار از پرسنل بهداشت و درمان این دانشگاه در آن دوران حماسه ساز می پردازیم، آنهایی که به سهم خود در دفاع از وطن و این آب و خاک، حماسه آفریدند و ایثارگری کردند.
حضور در جبهه راه امام حسین(ع) است
سال سوم راهنمایی برای ثبت نام جبهه به بسیج مراجعه کردم. اقای حمامی مسئول ثبت نام بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از ایشان پرسیدم سنم باید چقدر باشد؟ گفت اگر یکسال بزرگتر بودی، می توانستی ثبت نام کنی. ان زمان مصادف بود با حمله های موشکی عراق به دزفول و شهر های جنوبی کشور. از طرفی پدرم با رفتن من به جبهه مخالف بود و می گفت اگر بروی ممکن است مجروج شوی یا حتی اسیر شوی ولی مادرم با رفتنم موافق بود و می گفت این راه ، راه امام حسین است.
وقتی اقای حمامی اجازه ثبت نام به من نداد، در شناسنامه ام دست بردم و مثلا ۴۸ را با مداد به ۴۵ تبدیل کردم، یک کپی گرفتم، لباس هایم را عوض کردم و به بسیج رفتم تا ثبت نام کنم. در عالم بچگی فکر می کردم با عوض کردن لباس، اقای حمامی من را نمی شناسد.
وقتی به بسیج رفتم اقای حمامی به من گفت : تو در شناسنامه ات دست بردی ، فکر کردی من متوجه نمی شوم؟ متاسفانه باز هم نتوانستم ثبت نام کنم.
دکتر "مصطفی حیدریان" داروساز
کمک حیاتی به یک مجروح
سال ۶۵ در بیمارستان امام رضا جزیره مجنون مشغول کارهای درمانی مجروحین بودیم،
کار ۲۴ ساعته بود. یک جوان بیست و چند ساله ای را آوردند که دستش مجروح شده بود و شریانش باز شده بود.
من هر کاری کردم که خونش بند بیاید، بند نیامد. انگشتم را داخل حفره زخم دست کردم و تا بیمارستان بقایی که اعزام شدم دستم را نگه داشتم تا زمانی که جراح بخواهد دست به کار شود که خوشبختانه مجروح دستش را از دست نداد و این خاطره خوش من بود.
دکتر "امیر حسین امیر حیدری" متخصص ارولوژی
انفجار نهیب
بعد از عملیات نصر ۷ قرار بود سلاح ها جمع اوری و تحویل گردان بشه من تسلیحات گردان بودم. بچه ها از عملیات برگشته بودند و داشتند مهمات و تسلیحات را تحویل میدادند.
یکی از جعبه های مهمات پر از فشنگ و بمب ،دست پسر خاله من شهید فتاحی و جانباز ملاحسینی بود که تحویل گرفتیم جعبه که ناگهان منفجر شد و مجروح شدم. پا ،دست ،صورت ،کل بدنم مجروح شد که دیگه هیچی نفهمیدم . پسر خاله ام شهید شد و من به بیمارستان اعزام شدم .
"محمد ابوطالبی کوشکنو" کارشناس ازمایشگاه
تله
اولین باری که به جبهه اعزام شدم کلاس سوم دبیرستان بودم. تقریبا ۲۰ روز برای عملیات والفجر ۸ تو شوشتر آموزش میدیدم. عضو لشکر سیدالشهدا بودم. بعد از آنجا رفتم جزیره مجنون و بعد از این که تیپ به غرب منتقل شد ما هم رفتیم غرب.
فرمانده ما خیلی خوش ذوق بود. ایشان بهمان آموزش داد که چهطوری مین کار بگذاریم و چهجوری آن را خنثی کنیم. البته ما خیلی حرف گوش کن نبودیم. پیش خودمان میگفتیم:« به دردمون که نمیخوره. ما که نمیخوایم تخریبچی بشیم.»
بعد از چندین روز بچهها را جمع کرد و گفت:« باید بریم تو منطقه دشمن مین کار بزاریم.» یک سری از بچهها گفتند:« ما هنوز یاد نگرفتیم.» یک عده هم گفتند بلد هستند. فرمانده گفت یاالله و همگی رفتیم خط دشمن.
وقتی رسیدیم، دیدیم دارند منور میزنند. فرمانده گفت:« بخوابید رو زمین.» یکمی سینهخیز رفتیم و بعد بلند داد زد:« همینجاست! یالا دست به کار بشید. بکارید، تَلَه کنید...» تَله گذاری را یادمان داده بود. اما یک تعدادی خوب میشد و یک چندتایی لَق بود. وقتی برگشتیم بهمان گفت:« خوب کار کردید؟» گفتیم:« بله.» گفت:« حالا فردا میریم ببینیم چیکار کردید.»
آنجا خط دشمن نبود؛ خط خودمان بود. مُنوّرها را هم خود بچهها میزدند. فردای آن روز رفتیم و عملکرد خود را بررسی کردیم. یک عده از همان گروه برای واحد تخریب انتخاب شدند.
"رضا دهقانی سانیچ" کارشناس امور اداری
توجه خاص فرمانده
بهترین خاطرهای از دوران ۶ ماه حضورم در جبهه دارم این است که؛ جناب آقای اکبر فتوحی خیلی به احادیث اهمیت میداد.
میگفت:« هرکه ۳۰۰ تا حدیث حفظ کرد بیاد امتحان بده ما هم میفرستیمش منطقه خودش.» یکی از بچههای دورهی آموزشی اهل نایین بود. خیلی بچهی زرنگی بود. دامپزشکی قبول شده بود. ولی نرفته بود.
اولین نفری که ۳۰۰ تا حدیث را حفظ کرد ایشان بود. من هم از بچهها کتاب حدیثهای پیامبر را گرفته بودم و مطالعه میکردم. آن موقع برای کنکور هم میخوندم. بعد از مدتی مرا به عنوان مسئول ۵، ۶ تا از نیروها فرستادند موقعیت جهاد اکبر. آنجا که رفتم سفت و سخت مشغول حفظ احادیث شدم.
دو، سه تا از بچههایی که تحت امر بنده بودند یک روز شیطنت کرده بودند و تو موقعیت با صدای بلند زده بودند زیر آواز. مثل اینکه یک نفر به آقای میرحسینی خبر داده بود و آقای میرحسینی هم آمد آنجا تا موضوع را پیگیری کند.
مرا کمی بازخواست کرد و من بعد گفتم:« ما اینجا حدیث حفظ میکنیم و خبری از آواز و اینا نیست.» بالاخره همون موقع بردنمان تو خط شلمچه.۱۰، ۱۵ روز هم شلمچه بودم تا اینکه نوبت به امتحان دانشگاه تربیت معلم رسید.
به مسئولمان گفتم:« میخوام برم یزد امتحان تربیت معلم بدم.» او هم اجازه داد و آمدم یزد. توی این چند روزی که مرخصی گرفتم تمام حدیثها را هم حفظ کرده بودم. وقتی از یزد برگشتم سر صبحگاه یکی را دعوت کرده بودند که بیاید و حدیث بگوید. امّا او آنجا نبود. من هم به آقای سلطانی که پیک آقای اکبرفتوحی بود گفتم:« من حدیث حفظ کردم. اگر میشه من برم حدیث بگم.»
آقای فتوحی وقتی مرا دید گفت:« برو پهلو روحانی ازت امتحان بگیره.» من هم رفتم پهلو روحانی و ازم امتحان گرفت. تقریباً برج ۲ سال ۶۶ بود که آقای اکبر فتوحی مرا به سپاه یزد انتقال داد. ایشان به این موضوع توجه خاصی داشت.
دکتر "غلامحسین شریفی زارچی" دندانپزشک
برچسبها یزد خاطرات دفاع مقدس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: یزد خاطرات دفاع مقدس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی یزد خاطرات دفاع مقدس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی بچه ها ثبت نام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۹۳۴۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی که قولنج خبر از ابتلا به سرطان میدهد
قولنج به انسداد روده و عدم عبور مواد غذایی می گویند که علائم و علل گوناگونی دارد . در این بیماری به علت های مختلف راه فضولات تنگ و بسته می شود و مدفوع به سختی و با درد عبور می کند و فرد دچار درد در اطراف ناف ، استفراغ ، قرقر شکم ، یبوست و عدم اجابت مزاج و عدم دفع گازو …. می شود.
به گزارش سرگرمی روز، در این بخش شما را با علل ، علائم و درمان قولنج شکم در طب سنتی آشنا خواهیم کرد.
علت قولنج شکم :۱. حبس شدن مقداری از محتویات داخل روده که به دلایل زیر به وجود می آید :
تجمع و خشک شدن محتویات روده و انسداد آن به علت حرارت زیاد داخل روده
کندی حرکات روده و تجمع مواد و انسداد روده به دلیل سردی مزاج روده ها
خشکی و حبس شدن مواد داخل روده و انسداد آن به علت کمبود ترشحات روده و کمی رطوبات و مایعات داخل روده
۲. وجود غده درون روده که موجب انسداد روده و عدم عبور طبیعی مواد از داخل آن می شود.
۳. ورم های گرم مزاج یا سردمزاج که بخشی از روده را در بر می گیرد و سبب عدم عبور راحت مواد از داخل روده می شود.
۴. جمع شدن گاز در بخشی از روده و خارج نشدن و جابجایی گازها موجب قولنج ریحی روده می شود.
۵. تجمع انگل ها درون بخشی از روده و یا کل آن سبب قولنج روده می شود.
۶. جابجایی و پیچش روده و سوار شدن قسمتی از روده بر روی قسمت دیگر موجب قولنج التوایی می شود.
۷. مصرف مواد غذایی دیر هضم مثل تخم مرغ فراوان ، به خام ،کشک ، نان های خمیر سبب انسداد روده و ایجاد قولنج می شود.
برخی دیگر از علل قولنج عبارتند از:
سرطان کولون
پرخوری یا سوء هاضمه
سنگ کلیه یا سنگ کیسه صفرا
بیماری های التهابی روده مانند بیماری کرون یا کولیت زخمیویروس شکمی
اسهال یا یبوست
عادت ماهیانه
حاملگی خارج رحمی
آپاندیسیت
علایم قولنج
درد شدید شکم
عدم اجابت مزاج
سفت شدن شکم
نفخ نمودن شکم
حالت تهوع و استفراغ
سردی مزاج
حالت تهوع و استفراغ
چه زمانی باید نگران قولنج شوید؟
قولنج هایی که بیشتر از ۲۴ ساعت طول بکشند.
همراه با تب باشد.
در صورت استراحت کافی نیز احساس خستگی و ناتوانی و بی انرژی بودن داشته باشد.
در مدفوع خون وجود داشته باشد.
الگوهای دفع مثلا سایز مدفوع تغییر نماید.
فرد دچار کم خونی یا کاهش تعداد گلبول های قرمز خون باشد.
وزن بی دلیل، کاهش یابد.
راههای درمان قولنج از نظر متخصصان طب سنتیدر ادامه ی بخش به روش های خانگی و گیاهی که اکثر متخصصان طب سنتی برای رفع قولنج پیشنهاد می دهند پرداخته ایم که شامل:
کاسنیخوردن کاسنی تازه و مصرف کاسنی آسیاب شده برای درمان بیماری قولنج بسیار موثر است. در روایتی آمده است که :کسی که بخوابد و در درون او هفت برگ کاسنی باشد در آن شب از بیماری قولنج در امان است انشاءالله.یک قاشق غذا خوری یا مربا خوری از آسیاب شده ی کاسنی شامل هفت برگ می شود.
زردکمصرف زردک ، برای درمان بیماری قولنج بسیار مفید است.
خرمامصرف هفت دانه خرما هنگام خواب بیماری قولنج را درمان می کند و کرم های شکم را می کشد.
نمکمصرف نمک دریا در اول و آخر غذا طبق دستور طب اسلامی از بیماری قولنج شما را ایمن می کند.
انجیرخوردن انجیر سبب ایمنی از بیماری قولنج می شود. خوردن انجیر در روز وشب ، انسداد روده را نرم می کند و روده بزرگ که بر اثر قولنج بسته شده است را درمان می کند.
کدو تنبلمصرف کدو تنبل برای مغز و درد قولنج مفید است.کدو را به شکل سویق می توان درست کرد. کدو ورق ورق بشود، خشک شود و آسیاب شود و تفت داده بشود. به همراه انجیر آسیاب شده و نمک و خرما و تخم زردک یا زردک خشک شده، به همراه کاسنی داروی ترکیبی برای بیماری قولنج می شود.
دارویی موثر برای درمان قولنجبرای درمان قولنج ، پنج مثقال تاجریزی (انگوله ) ، پنج مثقال گل ختمی یا تخم ختمی ، پنج مثقال بنفشه را با چهار مثقال مغز سیاه داخل میوه فلوس ، ده مثقال روغن بادام شیرین بجوشانید تا سه تا چهار لیوان آب داروی جوشیده باقی بماند ، سپس این دارو را صاف کرده و بعد از صاف کردن ، پنج مثقال صابون را پودر کرده در دو لیوان آب گرم حل کنید و با آب دارو مخلوط کنید و بیمار در دو نوبت تنقیه کند.
برای درمان قولنج بهتر است بیمار پس از انجام این عمل ، باید ده مثقال روغن بادام شیرین و سپس دو سه لیوان آب گرم میل نماید . بیمار باید یک مثقال مغز فلوس را با دو مثقال روغن بادام شیرین و مقداری آب گرم بنوشد.
کانال عصر ایران در تلگرام